سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی مطالب مربوط به حجاب زندگینامه ،وصیتنامه ،خاطرات ،دانلود نوا و نما پیرامون شهید کاظمی داستان کوتاه و مطالب پیرامون زندگی و تصمیم گیری بهتر اخبار سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی سیاسی دانستنیهای مربوط به اهل بیت  و غیره دانلود نوا کلیپ برنامه و غیره شعر فرهنگ، سینما پیامک برای مناسبت ها،امام زمان دانستنی های چهارده معصوم سخنرانی ها مطالب و دستورالعمهای عرفانی،اخلاقی وتهذیب نفس; سخنرانی ها مطالب و دستورالعمهای اخلاقی مانند غیبت وغیره; مطالب،کلیپ،نواها،عکس ،پیامک ،شعر ودعاهای مربوط به حضرت ولیعصر مطالب،کلیپ،نواها،عکس و... مربوط به شهدا و دفاع مقدس  خاطرات،بیانات،کلیپ،نواها،عکس و... مقام معظم رهبری  دام ظلله العالی ومطالب مربوط به بحث ولایت  دانلود نرم افزارهای موبایل مذهبی،کلیپ و نوا مطالب پیرامون شهرستان آذرشهر  دل نوشته،درد دلهای خودم  مطالب قرآنی، دانلود اذان و تلاوت قرآن   دانلود تلاوت و نغمات قرآنی

برای دیدن بهتر وبلاگ از مرورگر فایر فاکس و کروم استفاده کنید......... تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبرد / دلبر ما دل ما برد و به ما رخ ننمود*******اللـــهم عجل لولـــیکـــ الفرج******* نــدبه خوانیم تـــو را هر سحر آدینه / تو کدام آیــنه ای؟ صلّ علی آیـیـنه ......برگزاری دعـــــای ندبه در شهرستان آذرشهر هرهفته در مسجد سفید محله6:30 .





درباره نویسنده
زمستان 90 - گل نرگس
م.ر. بسیجی
ای رونق گلزار کجایی گل نرگس/ مردیم ز آزار کجایی گل نرگس/ از بس که به زنگار نشستیم ندیدیم/ ای آینه رخسار کجایی گل نرگس/ دیدم به سر شاخه گل بلبل سرمست/ می خواند به گلزار کجایی گل نرگس/ ............................................................ دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست/ شمشیر دوستان علی در غلاف نیست/ در این قبیله نخل تناور همیشه هست/ مقداد هست، مالک اشتر همیشه هست/ اینجا که کوفه نیست خوارج علم شوند/ سلمان نمرده است اباذر همیشه هست/ صف بسته‌اند این همه سردارها به شوق/ یعنی برای پیش‌کشت سر همیشه هست/ روشن‌ترین روایت عمار می‌شویم/ در عشق رهبری همه تمار می‌شویم.
تعداد پست ها: 514
تماس با نویسنده

موسیقی وبلاگ


عناوین یادداشت ها


آمار بازدید
بازدید کل :750445
بازدید دیروز :77
بازدید امروز : 38

موضوعات وبلاگ

شعر[94] . امام زمان[90] . تصویر[61] . مناسبت ها[51] . گل نرگس[50] . دل نوشته[47] . عرفان[41] . دانلودکده[39] . شهدا[36] . سیاسی[34] . خبری[31] . پیامک[30] . حضرت آقا[28] . حضرت زهرا*س*[28] . امام علی النقی*ع*[28] . قرآن[26] . حجاب[25] . محرم[24] . معصومین[19] . بیشتر بدانیم[19] . فرهنگی[16] . imam naghi[14] . انتخابات[13] . شهید کاظمی[13] . حدیث[11] . اخلاق[10] . موبایل[9] . رجب[7] . اشعار فرامرز عرب عامری[7] . حضرت امام[7] . از آذرشهر[6] . عاشقانه ها[6] . امام علی*ع*[5] . بسیج[4] . طنز[4] . نکات مدیریتی[4] . نقدشبکه های ماهواره ای[3] . قالب های مذهبی وبلاگ[3] . داستان کوتاه[3] . پاسخ به شبهات محرم[3] . امام رضا*ع*[3] . پاورپوینت[2] . پیامک[2] . امر به معروف و نهی از منکر[2] . مناجات[2] . ســـردار غلام عسگر کریمـــــیان . نتایج جشنواره . نقدشبکه های ماهواره ای . نماز . اذان . امام محمدباقر*ع* . امام کاظم*ع* . دانلودکده . ترتیل کل قرآن کریم . تلاوت . جملات زیبا .

عضویت در خبرنامه
 

لینکهای روزانه

لینک دوستان
قطره و دریا
همنشین
دل نوشته ها
موعود هادی
پوکه.با شهدا باشیم
من حلقه ام وراه به میخانه ندارم
هر شب تنهایی
سجاده ای پر از یاس
قنوت جویبار
چلچراغ شهادت
أنٌ الارض یرثها عبادی الصالحون
منتظر قائم(عج)
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
عیسی طلبه مشهدی
یادداشت های شخصی محسن مقدس زاده
منادی معرفت
طریق یار
عطر یاس
جرعه ای از شراب عشق
بچه های خدا
حرم الشهدا
بشری
راه فضیلت
سلام بچه ها
آشیانه سردارغم ها وسالار آشیانه قلبها
صراط
از جانبازی تا شهادت
قافله شهدا
بر و بچه های ارزشی
مذهب عشق
تـــــــــــــــربـــــــــــــــت دل
زندگی کاروانی
نوجوونی از خودتون
تریبون
بسیجیان عملیاتی
سیدالشهداء
عصر ظهور
زنده یاد * آه از بهار بی یار*
بشارت هودر
باریک بین
حاج آقا مسئلةٌ
عمارگراف
داستان سرا
12.کجایند مردان بی ادعا...
یک وبلاگ مذهبی نظامی
9.انتظار
3.طنین نبض باران
13.یااباصالح المهدی ادرکنی
25.گوهری در صدف
27.همین نزدیکیست
به سوی ظهور
بسیجی مظهر صبر و بصیرت
معرفت مهدوی
بسیجیان گمنام
کجایید ای شهیدان خدایی
شمیم یاس
سرباز صفر جنگ نرم
دلتنگ مهدی*عج*
تا شهادت
بصیرت سایبری
اسکالپل
دارالشیعه
14. طلبه صفر
شاعرانه
1.حجاب
3.ماتم کده مجازی حسین(در حسرت کربلا)
آرامشم ده
13. یامهدی
2.جانم فدای غربتت امام نقی علیه السلام
حضرت مهدی(عج)
سازمان زنان انقلاب (منطقه6)
بهشتیان
بیا تا برویم...
رزمندگان سایبری
10.این سایبریون
یاسی ترین یاس
امین
بیایین آدم شیـــم

آرشیو وبلاگ
آبان 89
پاییز 89
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91



لوگوی وبلاگ



لوگوی دوستان














وبلاگ فارسی

   

روز رحلت رسول الله صلی الله و علیه و آله وسلم است روز رحلت حبیب الله.امروز را اهل آسمان ها هم حتما به سوگ تو نشسته اند.خدا می داند امروز را دخترت ،نور چشمت،فاطمه ات چگونه گذراند چه صبر عظیمی داشت و چه دل پرتوانی اما می گویند آرام نشد تا نگفتی اولین شخصی که به تو ملحق می شود خود اوست او هم به زودی چون تو می رود و علی می ماند یکه و تنها.

دلم برای کدامتان بسوزد،خودتان ،دخترتان یا پسر عم مظلومتان.چقدر برای آن مردم درجهل فرورفته زحمت کشیدی وآنها چه خوب مزد رسالتت را به تو دادند تویی که جز یک چیز از آنان نخواسته بودی ؛مودت اهل بیتت ؛نشان وفایشان روی درب سوخته هست ،از نوه گرامی ات که بپرسی ماجرای کوچه را برایت می گوید امروز روز شهادت او هم هست او که شبیه ترین مردم درخلق و خلق به تو بود.

کاش می شد مدینه را می دیدیم و  درآن کوچه ها که عطر شماها را دارد قدم می زدیم.همیشه مدینه که می گویم یاد مدینه شهر پیغمبر حاج منصور می افتم:
مدینه
سلام من به تو یا صاحب الزمان به فدایت
چه میشود شنوم در کنار کعبه صدایت
سلام من به تو ای روح حج حقیقت ایمان
عزیز گمشده ی دل یگانه مهدی دوران

سلام من به مدینه به آستان رفیعش
به مسجد نبوی و به لاله های بقیعش
سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش
سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش

نشسته باز دلم پشت درب بسته ی آنجا
گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا
تو ای مسافر شهر مدینه در دل شبها
نبود هر چه که گشتم نشان ز مرقد زهرا

سلام من به تو ای بانو ای که مرد نبردی
ز غیر هر چه که دیدی به یار شکوه نکردی
سلام من به بازو وکبودی رویت
به سرخی اشک تو و سپیدی مویت

مدینه منزل قرآن مدینه محفل قرآن
درون دل خبر داری تو از درد دل قرآن
مدینه شهر پیغمبر مدینه شهر پیغمبر

خدا بر تو نظر دارد که هستی شهر پیغمبر
مدینه شهر گلهایی چه گلهایی همه پر پر
بود کعبه گرفتارت که هستی تربت زهرا
چرا با ما نمیگویی حدیث غربت زهرا
چرا خاموش و دلگیری مدینه شور و شینت کو
امام مجتبی یت کو حسینت کو حسینت کو...
دانلود فایل ویدئویی با فرمت 3gp برای موبایل، حجم 6 مگابایت



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:10 صبح روز یکشنبه 90 بهمن 2

سایت خبری مشرق نوشت:پسر شهید احمدی روشن و حضرت آقا

سلام آقاجون! من چارسالمه. من شما رو خیلی دوست دارم. خیلی خوشحالم که امشب اومدی خونمون. فقط نمی دونم چرا بابا مصطفام هنوز نیومده.
 مامانم میگه بابات رفته یه مسافرت و شاید به این زودی ها نیاد. اما نمی دونم چرا وقتی این حرفو به من می زنه روشو از من برمی گردونه و شونه هاش تکون می خوره و بعد که من می رم تا از جلو صورتشو ببینم، چشماش خیلی قرمز شده و صورتش هم خیسه!

این روزا مامانم خیلی صورتشو می شوره.نمی دونم چرا نگاش یا به منه یا به قاب های رو طاقچه و یا به در خونمون که بابا زنگ بزنه.
امشب که شما اومدی خونمون من می خوام یه رازو به شما بگم. من و بابام چند روز قبل یه قول مردونه به هم دادیم. اون شبی که بابام می خواست بره مسافرت یواشکی در گوشم گفت من و تو مثل دو تا مرد باید با هم صحبت کنیم و قول هایی به هم بدیم و هیچ کسی هم از اون با خبر نشه. من هم به اون قول مردونه دادم و حتی به مامانم هم نگفتم.

 بابا مصطفام با دو تا دستاش شونه هامو چسبید و صورتشو آورد دم گوشمو گفت: پسرم تو دیگه بزرگ شدی و مرد این خونه ای. باید به من قول بدی مثل یه مرد به مامانت کمک کنی. مامانتو اذیت نکنی. به حرفاش
 گوش بدی. بهش کمک کنی و نذاری یه وقتی از دست تو ناراحت بشه. منم گفتم بابا یه شرط داره و اون اینه که وقتی از مسافرت برگشتی اون ماشین پلیس چراغ دارو برام بخری. ادامه مطلب...


نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 8:12 عصر روز شنبه 90 بهمن 1

امام زمان دوستت دارم به خاطر اینکه ...برقامت دلربای مهدی*عج* صلوات

همه تنهایند ولی فکر می کنن تو تنهائی( کسی که خدا را داره تنا نمی مونه)
همه فکر می کنند منتظرند ولی در واقع تو منتظر اونایی تا ازت کمک بخوان و بیائی.
همه فکر می کنند تو خورشید پشت ابری ولی تو خورشیدی هستی که همه بهت پشت کردند و سمت دیگه دنبالت می گردند.
همه در حق ولایتت خیانت می کنند ولی تو در حق ولایتشون رفاقت می کنی.

همه وقتی شکمشون سیره و دنیا به کامشونه یادت می کنند ولی تو هر وقت گرسنه و نیازمندیم یادمون می کنی.
همه تو تخیل و رویاشون باورت دارند ولی تو تو واقعیت و حقیقت باورمون داری. ( که بالاخره از خواب غفلت
بیدار می شیم)
همه وقتی گناه می کنند از ترس اومدنت دعا نمی کنند ولی تو وقتی گناهانمونو می بینی پیش خدا دعامون
می کنی.
همه با فکر این که حالا حالاها نمی آیی سفرت را دراز می کنند ولی تو با فکر این که هر وقت کمک بخواهید میام سفرت رو کوتاه می کنی.

همه وقتی تو را می خوان که بدونن با اومدنت یه چیزی گیرشون میاد ولی تو وقتی ما را می خواهی که بدونی با اومدنت یه چیزی گیر ما میاد.
همه اومدنت را یه افسانه می دونن ولی تو نیامدنت را افسانه می دونی.( وعده خدا که دروغ نمی شه)
همه می خوان بدونن وقتی میای چکار می خوای بکنی ولی تو می خوای بدونی وقتی میای چکار نباید بکنی.
همه می گن منتظریم، منتظر یه نفر که قراره بیاد ولی تو می گی منتظرم منتظر همه آدمهای دنیا که قراره بیان.

امام زمان دوستت دارم به خاطر اینکه همه اینها رو می دونی ولی بازم می خوای بیای.



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:50 عصر روز شنبه 90 بهمن 1

 اصطلاحات عرفانی در مصیبت نامه عطار:
عشق
چیست؟ از قطره دریا ساختن              عقل، نعل کفش سودا ساختنخدایا شکرت
فکر چیست؟ اسرار کلّی حل شدن                کوه کندن در دل و خردل شدن
شکر چیست؟ از خار گل پنداشتن                  جزو را نادیده کل پنداشتن
قرب چیست؟ اندر برِ آتش شدن                    یا چو پروانه شدن تا خوش شدن

بُعد چیست؟ از جسم و جان انگاشتن             قعرِ دوزخ آسمان انگاشتن
عمر چیست؟ از مرگ بیرون زیستن                 مرگ از پس کردن اکنون زیستن
راه چیست؟ از جان پناهی یافتن                   گنج را در دیده راهی یافتن
حبّ چیست؟ از پیش جان برخاستن               پیش جانان جان فشان برخاستن

اُنس چیست؟ از خود رهائی یافتن                  در سویدا آشنائی یافتن
توبه چیست؟ این جمله را بر هم زدن               خیمه زین عالم بدان عالم زدن
کبر چیست؟ آبی به هاون کوفتن                    وزمنی بر دوست و دشمن کوفتن
کینه چیست؟ از سینه زندان کردن است          اژدها در حقّه پنهان کردن است

بخل چیست؟ از تشنگی جان دادن است          هم چو بوتیمار بر افتادن است
حرص چیست؟ از جهل گرد آوردن است           چون شود کوهی به زیرش مردن است
شکر چیست؟ انعام دائم دیدن است               پس در آن انعام منعم دیدن است
قبله چیست؟ آیات کبرا دیدن است                 ذرّه ذرّه روی مولا دیدن است
پی نوشت:
نمیدانم چرا هر وقت چیزی از خدا میخواهم و نمیدهد مخصوصا چیزی که خیلی برایم مهم است دوست دارم در آن حال دل گرفتگی دو رکعت نماز شکر بخوانم نماز را که می خوانم آرام می گیرم احمقانه است اما دلم می خواهد مثل وقتی که از آدم ها دلگیری و برای اینکه این دلگیری را نشانش دهی اخم می کنی،از او دوری می کنی و...،به خدا هم بگویم که از او دلگیرم اما نمیدانم چرا نمیتوانم .

وقتی دلم می گوید هر چه بدهی وندهی؛ بگیری و نگیری؛ دوستت دارم زبانم نمی چرخد چیز دیگری بگویم.
چه جای شکایت وقتی دوست نداری ناراحتم کنی اما گاهی وقت ها صبر من کم است یا صلاح من در آن...
چه جای شکوه وقتی در ناراحتی هایم پناهم می شوی...
بلد نیستم از تو دلگیر شوم شاید چون میدانم حتی بنده های گنهگارت را هم عاشقانه دوست داری...
یاشایدهم چون که خیلی دوستت دارم...



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 2:2 صبح روز سه شنبه 90 دی 27

وقتی حال زیارت خواندن نداری، زیارت عاشورا میخوانی مرثیه می شنوی،حتی مقتل می خوانی و اشکت در نمی آید، زیارت ناحیه مقدسه را بخوان تا های های گریه کنی، بخوان تا بدانی دل یوسف زهرا*روحی و ارواح العالمین بفداه*چقدر خون است:

 فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه:السلام علی قتیل الادعیاء
سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده، سلام بر آن لب هاى خشکیده، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ، سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ، سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)، ....
سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها، سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن، سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن، سلام بر آن مظلومِ بى یاور، سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک،...

سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد، سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد، سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید، سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید، سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد، سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد، سلام بر آن مدافعِ بى یاور، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند ، سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند...

سلام برتو ، سلامِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست، و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و ازدشمنانت بیزار است، سلام کسیکه قلبش از مصیبت تو جریحه دار، و اشکش به هنگام یادتو جارى است، سلام کسیکه دردناک وغمگین وشیفته وفروتن است، سلام کسیکه اگربا تو در کربلاء مى بود، باجانش(دربرابرِ) تیزىِ شمشیرها ازتو محافظت مى نمود،و نیمه جانش را به خاطر تو بدست مرگ مى سپرد، و در رکاب تو جهاد میکرد، و تو را برعلیه ستمکاران یارى داده،جان وتن ومال و فرزندش رافداى تو مى نمود، وجانش فداى جان تو، وخانواده اش سپربلاىِ اهل بیت تومى بود، اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازیارىِ تو بازداشت، ونبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم، وباکسانیکه باتو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم،(درعوض)صبح وشام برتو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم ، از روى حسرت وتأسّف وافسوس برمصیبت هائى که بر تو وارد شد،تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم وغصّه شدّتِ حزن جان سپارم...

پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، و راه خلاص و رفتن برتو بستند، تاآنکه هیچ یاورى برایت نماند، ولى توحسابگر(عمل خویش براى خدا) و صبوربودى، از زنان و فرزندانت دفاع وحمایت می نمودى، تاآنکه تو را از اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند، پس بابدن مجروح بر زمین سقوط کردى، درحالیکه اسب ها تو را با سُم هاى خویش کوبیدند ، وسرکشان باشمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ، پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى، در حالیکه از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خویش مشـغول بودى ، اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شیـهه کشان و گریـان، بجانبِ خیمه ها رو نمود ، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند، ازپسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند،درحالیکه گیسوان برگونه ها پراکنده نمودند...
خدایا دستمان را بگیر تا آن دل خونین را با گناهانمان خونین تر نکنیم...التماس دعا



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:17 صبح روز یکشنبه 90 دی 25

گاهی دلت می گیرد اما دلیلش را نمیدانی. وقتی این حس را داری و هوا هم بارانی است ناخودآگاه تو هم شاعر می شوی.دیشب این جا باران می بارید که بعد هم شد برف سپید.
هروقت باران می بارد یاد این شعر مرحوم مصدق می افتم:
باران...
شیشه پنجره را باران شست...
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟!!باران...
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دل تنگ...
 و با خود زمزمه اش می کنم این بار ادامه اش دادم،امیدوارم زیاد خرابش نکرده باشم:
باران...
شیشه پنجره را باران شست...
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟!!
ترسم این است که هرگز نروی از یادم
سال ها می گذرد
و هنوز
تویی آن کس که به او دل دادم
گرچه از روزنه چشم نبینم نگهت
نشنوم از تو صدایی و ندارم خبرت
آه اما این دل
همچنان روز نخست
پی تو عاشق سرگشته هنوز
تو نمی آیی و او منتظر است
گرچه خود می داند
که به هیچ
که به پوچ
دل خوش کرده هنوز...
م.ر
پی نوشت:
:"نم نم باران است که زیباست.مثل نم نم باران باش"  آرام و بی صدا ببار و مثل قطراتش آهسته فرود آی.
                                                          استفاده از این مطلب باذکر منبع بلامانع است.



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 2:18 عصر روز پنج شنبه 90 دی 22

شهیدمصطفی احمدی روشنصبح امروز در حالی یک چهره علمی کشورمان و یکی از همراهانش در یک اقدام تروریستی به شهادت رسیدند که اندیشکده‌های آمریکایی دیروز از ضرورت حمله به ایران سخن گفته بودند و مقامات اسرائیلی و انگلیسی نیز پیرامون چگونگی مقابله با برنامه هسته‌ای ایران با یکدیگر در تلاویو ملاقات کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس، ساعت 8:30 صبح امروز، 21 دی‌ماه، دو نفر تروریست موتورسوار در خیابان شهید گل‌نبی و روبه‌روی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی با نزدیک شدن به خودروی پژویی با سه سرنشین که یک نفر از آنها مهندس "مصطفی احمدی روشن" دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف و معاون بازرگانی سایت نطنز بوده است؛ دو عدد بمب را به داخل خودرو پرتاب و سپس فرار می‌کنند.
با انفجار این بمب مهندس احمدی روشن بلافاصله به شهادت می‌رسد و دو همراه وی نیز به شدت مجروح می‌شوند.

همین دیروز بود که فکر می کردم مباحث علمی چقدر عاشقانه اند....
و امروز فهمیدم این روزها بال علم چه زود می تواند آدم را به خدا برساند ....
گلویمان تشنه شربت شهادت ماند ...
هر روز دانشمندی سبکبال به آسمان می پرد .....
چشم دیدن فکرت را نداشتند که مغزت را نشانه رفتند .........
و نفهمیدند که شکستند شیشه عطر را ....
و جهان را عِطر تفکر و ایمان و اعتقادت سریعتر از پیش درمی نوردد......
ما فرزندان امامیم.....
"بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می شود" ......
متن از وبلاگ شاهد



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:53 عصر روز چهارشنبه 90 دی 21

مِّنَ المـُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا مَا عاهَدُواللهَ عَلَیْهِ فَمِنهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا
به نقل از سردار قاسم سلیمانی:حاج احمد
هیچوقت فکر نمی کردیم بنا باشد ما برای احمد صحبت کنیم، خاک برسرما که امروز ما زنده ایم و احمد در میان ما نیست و من برای او بناست صحبت کنم، این هم یکی از رسمهای روزگار است.  پسر شهید احمد یک جمله قشنگی می گفت  روز شنیدن خبر احمد گریه می کرد، زمزمه می کرد با خودش و می گفت: «هی ما را لوس کردی، به خودت عادت دادی، حالاما چه باید بکنیم». شاید در نبود شهید کاظمی بهتر می شود از او حرف زد.، دیگه نیست بگوید: «ول کن پسر، خوشت می آید»، می گفت: حال می کنم وقتی دژبان ها جلوی مرا می گیرند، هل می دهند، دلم می خواهد به من بگویند چکاره ای؟

کسی هر وقت یک عزیزی را از دست می دهد، یکسال، دوسال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می برد، کمتر اتفاق می افتد یک مدت طولانی آدم درگیر کسی بشود که از دست می دهد، 19 سال احمد، حسین حسین می کرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسه ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت که او یاد باکری و خرازی و همت و این شهدا را نکند.
هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند وپیوسته این ذکر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود وبعد گریه می کرد
. ادامه مطلب...


نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 11:55 عصر روز دوشنبه 90 دی 19

کی شود بینم رخ ماه دل آرای ترا
امام زمان*عج*تا کشم بر دیدگان خاک کف پای ترا

سر به بالین با امید دیدن رویت نهم
تا مگر در خواب بینم روی زیبای ترا
گاهگاهی گر شوم بیدار اندر نیمه شب
از خدا پیوسته بنمایم تمنای ترا

زخم ها دارم به دل از داغ هجران رخت
کی شود شامل شوم لطف و تسلای ترا
از خدا خواهم فزون گرداند از لطف و کرم

بر دل مسکین من مهرو و تولای ترا

با دلی سوزان براهت منتظر بنشسته ام
تا خدا قسمت کند روزی تماشای ترا

هرگز گمان مبر زخیال تو غافلم ،
گرمانده ام خموش ،
خدا داند ودلم....



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 12:45 صبح روز شنبه 90 دی 17

ضریح امام رضابعد از ده سال خدا قسمتش کرده بود بره مشهد اونم فقط یک روز!
گفت اومدم برم زیارت کنم دیدم خیلی اطراف ضریح شلوغه اگه بخوام برم جلو زائرای امام رضا اذیت می شن؛ حق الناسه!
از دور هم امام رضا علیه السلام صدامو می شنوه!
ایشالا قبوله!
گاهی همین چیزهای کوچک انسان را پیش خدا بزرگ می کند!
کی دلش نمی خواد دستش برسه به ضریح متبرک آقا؟ کی دوست نداره لب هاش رو بذاره روی پنجره های طلایی ضریح ؟ کدوم عاشقی هست که نخواد بچسبه به اون مرقد پر از نور و ازش جدا نشه؟
همه دوست دارند اما به چه قیمتی؟ زیر دست و پا له کردن مردم؟ از دست دادن حجاب؟ یا...
اول که وارد می شی اجازه می گیری، همون جا اقرار می کنی که صاحب این مشهد شریف جایگاهت را می بیند و صدایت را می شنود و سلامت را جواب می دهد... آیا سزاوار است در کنار ضریح انقدر بی احترامی ؟؟
امام تو را می بیند..

در یک زیارت ما بدیدار کسی میرویم نه بدیدار در و دیوار و ضریح و گنبد پس اگر بتوانیم در زیارت از در و دیوار بیرون بیاییم  فقط بیاد مَزور حقیقی مثلا حضرت رضا علیه السلام باشیم زیارت واقعی اتفاق افتاده است و البته هرچه بیشتر بهتر
حجت الاسلام  والمسلمین جاودان



نویسنده » م.ر. بسیجی » ساعت 1:49 صبح روز چهارشنبه 90 دی 14

<      1   2   3   4   5   >>   >